رسول خدا «ص» فرمود :
“خداى تبارك و تعالى را فرشته ايست بنام سخائيل كه وقت هر نمازى برات براى نمازگزاران از خداوند رب العالمين
دريافت ميكند صبح كه مؤمنان برخيزند و وضو سازند و نماز فجر گذارند براتى از خداى عز و جل براى آنها بگيرد
كه در آن نوشته است منم خداى باقى بندهها و كنيزهايم شما را در پناه خود دارم و در حفظ خود و زير سايه خود گرفتم
بعزت خودم شما را وانگذارم و گناهان شما آمرزيده است تا ظهر و چون ظهر برخيزند و وضوء و نماز بجا آرند برات
دومى از خدا براى آنها بگيرد كه نوشته منم خداى توانا بندهايم كنيزهايم، سيئات شما را بدل به حسنات كردم و سيئات
شما را آمرزيدم و شما را برضاى خود در دار الجلال وارد كردم وقت عصر كه به وضوء و نماز برخيزند برات سومى
از خدا براى آنها بگيرد كه نوشته منم خداى جليل جل ذكرى و عظم سلطانى بنده و كنيزهايم تنهاى شما را بر آتش حرام
كردم و شما را بمساكن ابرار در آوردم و برحمت خود شر بدان از شما دفع كرد وقت نماز مغرب كه نماز بخوانند از
خداى عز و جل برات چهارمى بگيرد كه در آن نوشته منم خداى جبار كبير متعال بنده و كنيزهايم فرشتگانم رضايتمند
از طرف شما بالا آمدند و بر من حق است كه شما را خشنود كنم و روز قيامت آرزوى شما را بر آورم، وقت عشاء كه
وضوء و نماز بجا آرند برات پنجمى از خداى عز و جل براى آنها بگيرد كه در آن نوشتهاست براستى منم خدائى كه جز
من معبود حقى نيست و پروردگارى جز من نباشد بنده هايم كنيزهايم در خانه هاى خود تطهير كرديد و بخانه من آمديد و
در ذكر من اندر شديد و حق مرا شناختيد و فرائضم را ادا كرديد، گواهت گيرم اى سخائيل با فرشتگان ديگرم كه من از
آنها راضيم گفت سخائيل هر شب پس از نماز عشاء سه بار جار كشد كه اى فرشتگان خدا براستى خداى تبارك و تعالى
نمازگزاران يگانه پرست را آمرزيد و براى ادامه آنها باين عمل دعا كند و هر بنده و كنيز خدا كه موفق به نماز شب
شود براى خداى عز و جل از روى اخلاص و وضوء كامل گيرد براى خدا و به نيت درست و دل سالم و تن خاشع و
چشم گريان نماز گذارد خداى تبارك و تعالى پشت سرش نه صف فرشته نهد كه شماره هر صف را جز خدا نداند يكسر
هر صف مشرق باشد و ديگرى مغرب گفت و چون فارغ شود بشماره آنها درجه برايش نوشته شود.”
منصور يكى از راويان حديث گويد چون ربيع بن بدر اين حديث را نقل ميكرد ميگفت :
اى غافل تو كجائى از دريافت اين كرم الهى و تو كجائى از شب خيزى و درك اين ثواب جزيل و اين كرامت.
الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمرهاى، متن، ص: 68