ابوالفضل علمدار
به وبلاگ من خوش اومدید.





بهمن 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        



کاربران آنلاین


خبرنامه



رتبه


    آمار

    • امروز: 16
    • دیروز: 41
    • 7 روز قبل: 134
    • 1 ماه قبل: 518
    • کل بازدیدها: 46908

    آرامش امام حتی...  ...

    آرامش یعنی این:
    در اوایل خرداد ماه 64 که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، هواپیماهای عراقی در طول شبانه روز وقت و بیوقت، تهران را بمباران می کردند. همراه آن، توپهای ضدهوایی با صداهای مهیب و گوشخراش به ویژه در منطقه دامنه کوههای شمال تهران به صدا مپیچید، خواب و استراحت را در همه گرفته بودند. صبح که می شد، همه در اثر بی خوابی شبانه، خواب آلوده و کسل بودند و نظم و نسق کارها را به هم ریخته بود. گرچه ما مجبور بودیم کارمان را منطبق با برنامه امام تنظیم کنیم، ولی امام ملزم به تبعیت از کسی نبودند و اختیار داشتند. برنامه کارشان را به طور دلخواه و مناسب حالشان تنظیم کنند. با این حال، در شرایطی که همه گرفتار بی خوابی و کسالت بودند و مایل بودند که ساعتهای اول روز را که بیشتر آرام بود، بخوابند، حضرت امام، طبق روال همیشگی، هر روز رأس ساعت هشت صبح، سر حال در اتاق کار و ملاقاتشان حاضر می شدند.
    یک روز آقای دکتر عارفی که همواره مراقب وضع و سلامتی امام بود، بعد از معاینه سؤال کرد:
    در ماه رمضان، این روزها وضع خواب و استراحتتان فرقی نکرده؟ کم نشده؟
    فرمودند: “نه".
    مجدداً سؤال کرد هیچ فرقی نکرده است؟
    باز هم تأکید کردند: “نه".
    در اواخر جنگ نیز که برای مدتی، تهران مورد تهاجم موشکی دشمن قرار داشت، روزانه گاهی بیش از ده موشک به تهران اصابت می کرد و تعداد زیادی از آنها یک خط منحنی را در شعاعی نزدیک به جماران تشکیل می دادند. اکثر ساکنان تهران و شمیران به شهرهای امن پناه برده بودند، ولی حضرت امام علی رغم اصرار فراوان برای جابجایی و حداقل استفاده از پناهگاه، به هیچ وجه در محل اقامت و در انجام کارها و برنامه های روزانه شان کمترین تغییری ندادند. حتی محل نشستنشان در اتاق که تقریباً پشت شیشه بود، عوض نشد. تنها کاری که در محل اقامت حضرتشان انجام شد، چسباندن نوار چسب به شیشه ها بود. ایشان هرگز به پناهگاه کوچکی که ظاهراً به خاطر عدم ممانعت آن حضرت به عنوان دیگری در نزدیک محل اقامتشان ساخته بودند، نرفتند بعد هم دستور داند که برداشته شود.
    مکرر اتفاق افتاد که در حین تشرف به خدمتشان در همان جای همیشگی صدای ضدهوایی یا انفجار، زمین را می لرزاند. یک بار که ساعت حدود هشت و ده دقیقه صبح بود که موج انفجار ناشی از اصابت موشک به نزدیکترین نقطه به جماران، چنان همه جا را تکان داد که در اتاق به شدت باز شد و به پشت این جانب که نزدیک در نشسته بودم، خورد.
    در آن حال، من تمام توجهم به امام بود. ولی هیچ گونه تغییر و واکنشی در قیافه امام ندیدم. بعد هم با توجه به اینکه با دستگاه مخصوصی به طور مداوم، قلب حضرت امام تحت کنترل بود و کمترین تغییری حتی در تپش قلب مبارکشان، روی صحنه مربوطه منعکس می شد، از یکی از پزشکان مراقب تحقیق کردم معلوم شد که این حوادث و صداهای مهیب که برای یک لحظه هم که شده، قلب همه را تکان می داد، در مورد حضرت امام که مصداق بارز “کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف” بودند، نه فقط در ظاهر چهره پر صلابتشان کمترین تغییر ایجاد نمی کرد. حتی در دستگاه های عصبی و قلب آکنده از ایمان و توکلشان نیز هیچ گونه لرزشی به وجود نمی آورد. چرا که او به حقیقت “لن یصیبنا الا ما کتب الله علینا” و اصل شده و ضمیر آرام و قلب مطمئن او بار سفر آخرت را بر بسته بود و لحظه مرگ خود را آغاز حیات راستین خویش می دانست و چون فقط از “خدا” می ترسید و تنها اراده “او” را حاکم بر هستی یافته بود، دیگر در وجودش جایی برای ترس جز از “او” یافت نمی شد.

    موضوعات: اندکی تامل  لینک ثابت
    [یکشنبه 1396-11-29] [ 10:34:00 ب.ظ ]

    تسلیم قضای الهی ...

    قتيبه أعشي گويد: روزي يكي از كودكان امام صادق مريض شده بود، و من به قصد عيادتش حركت كردم، حضرت را جلوي منزلش اندوهگين و غمناك ديدم، عرضه داشتم: يابن رسول اللّه ! فدايت شوم، حال فرزندت چگونه است ؟
    حضرت فرمود: با همان حالتي كه بوده است، هنوز مريضي و ناراحتي او بر همان حالت ادامه دارد. بعد از آن، حضرت سريع به داخل منزل خود رفت ؛ و چون ساعتي گذشت از منزل بيرون آمد در حالتي كه چهره اش باز و غم و اندوه در آن حضرت احساس نمي شد.
    فكر كردم كه بحمداللّه حال كودك بهبود يافته است، لذا سؤ ال كردم: اي مولايم! بفرمائيد حال كودك چگونه است؟
    فرمود: راهي را كه مي بايست برود، رفت.
    عرض كردم: قربانت گردم، در آن هنگامي كه كودك زنده و مريض حال بود، شما را غمگين و محزون مشاهده كردم؛ ولي اكنون كه او وفات يافت، شما را در حالتي ديگر مشاهده مي كنم؟
    حضرت فرمود: اي قتيبه! ما خانواده اي هستيم كه قبل از ورود بلا و مصيبت چاره انديشي مي نمائيم؛ ولي زماني كه مصيبت اتفاق افتاد و واقع گرديد تسليم قضا و قدر الهي مي باشيم و راضي به رضاي او هستيم ، بنابر اين ديگر ناراحتي و اندوه معنائي ندارد.

    اعيان الشّيعة،ج 1، ص 664، بحار الانوارالا نوار ج 47، ص 268، ح 39، و ص 18، ح 7 با مختصر تفاوت

    موضوعات: اندکی تامل  لینک ثابت
     [ 10:25:00 ب.ظ ]

    جوانمردی ...

    دخترمون نه روزش بود كه علي از منطقه اومد. براي عقيقه ، گوسفند خريدو شروع كرديم به تداركات مقدمات مهموني.برنامه ريزيها شد ، مهمونها هم دعوت شدند. يه مرتبه زنگ زدن گفتند: ماموريتي پيش اومده و بايد بياي اهواز. وقتي به من گفت خيلي ناراحت شدمو كلي گريه كردم. بهش گفتم: ما فردا مهمون داريم ، برنامه ريزي كرديم. وقتي حال من رو اينطور ديد به دوستاش زنگ زد و رفتنشو كنسل كرد. گفته بود:بي انصافيه اگه همسرمو تنها بزارم ، اين همه سختي رو تحمل كرده حالا يه بار از من خواسته بمونم. اگه بيام اهواز با روح جوانمردي سازگار نيست. شهيد سيد علي حسيني

    موضوعات: اندکی تامل  لینک ثابت
     [ 10:23:00 ب.ظ ]

    نصیحت پدر ...

    خاطره ای از استاد قرائتی :

    چهارده ساله بودم كه طلبه شده و عازم شدم . پدرم آمد پاى ماشين و به من گفت : محسن ((اُستُر ذَهبَك و ذِهابك و مَذهبك )) يعنى پول و رفت و آمد و مذهبت را مخفى نگهدار. گفتم : مذهب را براى چه ؟ امروز كه زمان تقيّه نيست ! گفت : منظورم اين است كه هيچ وقت براى نماز مقيّد به يك مسجد نشو، چون كه اگر روزگارى به دليلى خواستى آن مسجد را ترك كنى مى گويند: خط ها دوتا شده ، يا آقا مسئله اى پيدا كرده و يا اين طلبه … و اگر وارد مسجد ديگرى شوى مى گويند: جاسوس است .
    فرزندم ! مثل امّت باش و به همه مساجد برو و مقيّد به جا و مكان و لباس و شخص خاصّى مباش .

    موضوعات: اندکی تامل  لینک ثابت
     [ 10:22:00 ب.ظ ]

    اخطارهای رهبری ...

    باید خطر را به مردم عزیز بگویم

    اشرافی‌گری، اعتماد به بیگانه و بی‌توجهی به طبقات ضعیف، آفت انقلاب است
    رهبر انقلاب: یکی از مهم‌ترین آفت‌های همه‌ی انقلاب‌ها «ارتجاع» است. ارتجاع یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده و ملت با سرعت داشتند در این مسیر حرکت می‌کردند، در یک جاهایی سست شود، بعد متوقف شود و بعد برگردد.
    همه‌ی انقلاب‌های بزرگ تاریخ مثل انقلاب‌های فرانسه، روسیه، آمریکای لاتین و آفریقا در سال‌های اول عمر خودشان به این بلیه دچار شدند. اینکه 40سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، در هیچ‌کدام از این انقلاب‌ها وجود نداشته. ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم، اما من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم.
    ما اگر به سمت اشرافیگری رفتیم، این ارتجاع است.

    اگر به جای توجه به طبقه‌ی ضعیف، دل‌سپرده‌ی طبقات مرفه و زیاده‌خواه شدیم، این ارتجاع است.

    اگر به جای تکیه به مردم، به خارجی‌ها تکیه کردیم و امیدمان به بیگانه شد، این حرکت به سمت ارتجاع است.
    نخبگان و مدیران باید حواسشان باشد. مردم هم نگاه کنند و با حساسیت، رفتار ماها و مدیران را دنبال کنند.

    وقتی ارتجاع اتفاق می‌افتد، همان آدم‌های انقلابی سابق سر کارند اما خط و راه عوض شده. کأنه انقلاب شده بود برای اینکه آن قبلی‌ها بروند و ما بیاییم سر کار.
    بعضی خیال می‌کنند انقلاب فقط در سال 57 بود و تمام شد؛ این خطاست. انقلاب در سال 57 شروع شد. آغاز تغییر و آغاز حرکت اصلاحی در جامعه در سال 57 اتفاق افتاد. این حرکت باید عمیق‌تر، وسیع‌تر و خردمندانه‌تر ادامه پیدا کند نه اینکه متوقف شود.
    این‌جور نباشد که اگر گفتیم فلانی انقلابی است، برداشت منفی شود که فلانی آدم غیرمتفکر و سربه‌هوایی است؛ نخیر، این‌جوری نیست.

    نظام اداره‌ی کشور محترم است و باید قانون اساسی رعایت شود. انقلاب در این قالب ریخته شده است.

    اینکه ما خیال کنیم انقلاب بدون نظام معنی می‌دهد، خطای دیگری است. ازآن‌طرف برخی تصور می‌کنند باید به اسم انقلاب، به همه‌چیز و به همه‌ی بخش‌های نظام اسلامی، اعتراض و انتقاد کنند؛ نه، این نیست. 96/11/29

    موضوعات: اندکی تامل  لینک ثابت
     [ 10:21:00 ب.ظ ]