شهید عبدالله کوهی


ت: کرمان،1335                                 ش: شلمچه،1365                    مزار: کرمان


پنج روز بودکه توی جزیزه مجنون مقاومت می کردیم. شرایط سختی بود، آب را جیره بندی کرده بودند. حتی برای

نماز هم تیمم میکردیم. داشتم سنگر میکندم که دستی خورد پشتم. نگاهم رو برگرداندم، احمد بود. چند وقتی می شد

که ندیده بودمش. با هم رفتیم توی یکی از سنگر ها، تشنه اش بود. تا لیوان آب را جلویش گذاشتم یک گلوله خمپاره

خورد کنار سنگر، گرد و خاک و سنگ و شن بود که به هوا بلند شد؛ اوضاع که عادی شد، گرد وخاک روی آب

نشسته بود، گفتم: ” اجازه بده آب رو عوض کنم.” لیوان رو برداشت و گفت:” لازم نیست همین آب رو میخورم.”

یک نگاهی به آب کرد و زد زیر گریه. با چشم هایی که پر از اشک شده بود ادامه داد: ” ما این آب گل آلود رو

داریم ولی امام حسین(ع) و یارانش توی کربلا همین آب گل آلود رو هم نداشتند….”


اسحاب آخر الزمانی/ ص19

موضوعات: شهدا  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...