ابوالفضل علمدار
به وبلاگ من خوش اومدید.





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



کاربران آنلاین

  • ذکریائی جویباری
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • سمیه صالحی

خبرنامه



رتبه


    آمار

    • امروز: 54
    • دیروز: 27
    • 7 روز قبل: 459
    • 1 ماه قبل: 835
    • کل بازدیدها: 47263

    علی (ع) هم برای شیعه هم برای اهل تسنن ...

    شعری از یکی از برادران اهل تسنن:

    مسجد یکی، مناره یکی و اذان یکی است
    قبله یکی، کتاب یکی، آرمان یکی است
    ما را به گرد کعبه قراری است مشترک
    یعنی قرار و مقصد این کاروان یکی است
    فرموده است: «واعتصموا…، لا تفرقوا»
    راه نجات خواهی اگر ریسمان یکی است
    توحید حرف اول دین محمد است
    اسلام ناب در همه جای جهان یکی است
    مکر یهود عامل جنگ و جدایی است
    پس دشمن مقابلمان بی‌گمان یکی است
    سنی و شیعه فرق ندارد برایشان
    وقت بریدن سرمان تیغشان یکی است
    سادات، پیش اهل تسنن گرامی‌اند
    اکرام و احترام به این خاندان یکی است
    دشمن! دسیسه تو به جایی نمی‌رسد
    تا آن زمان که رهبر بیدارمان یکی است
    9 : قسم به پنج ضلع حریم بیت الله
    ‘’ مدینه،مکه و مشهد،نجف و کرببلا ‘’

    قسم به کوثر و قرآن،عترت و ثقلین
    ‘’محمد و علی و فاطمه،حسن و حسین'’

    قسم به ذکر خدا،لااله الا الله
    به رحمة للعالمین،رسول الله

    به کوری دل آن که،نمیتواند دید
    ‘’بگو که اشهد ان علی ولی الله": اینم به کوری چشم هرکس که نمیتونه ذکر علیا ولی الله و رولب بچه شیعه ببینه بالاخص وهابی وسلفی ها
    گلدسته سحر گفت : علیاً ولی الله
    در سجده پدر گفت : علیاً ولی الله
    دلسوخته ای زمزمه کرد اشهدُ انّ
    دلسوخته تر گفت : علیاً ولی الله
    گفتند به قاری که تو را سوز صدا چیست؟
    با صوت شِکر گفت : علیاً ولی الله
    خیبر چو به دستان علی کنده شد از جا
    دیوار به در گفت : علیاً ولی الله
    شمشیر دو دم چون به مصاف سپر آمد
    در گوش سپر گفت : علیاً ولی الله
    اندر شب معراج، علی، مرد شجاعت
    در اوج خطر گفت : علیاً ولی الله
    یک چشم، گنهکار شد و غیر علی دید
    آن چشم دگر گفت : علیاً ولی الله

     

    موضوعات: امام علی (ع)  لینک ثابت
    [شنبه 1394-05-03] [ 12:18:00 ق.ظ ]

    مناظره امام صادق(ع) با طبیب هندی ...


    محمد بن ابراهيم طالقانى از حسن بن على عدوى از عباد بن صهيب از پدرش از جدش از ربيع همنشين منصور نقل مى‏ كند كه

    او گفت: روزى امام صادق عليه السّلام در مجلس منصور حاضر شد و نزد او مردى از هند بود كه كتابهاى طبى را براى او

    مى ئخواند امام صادق عليه السّلام ساكت نشسته بود و گوش مىئ ‏داد وقتى مرد هندى فارغ شد به او گفت: آيا از آنچه نزد من

    است، چيزى را مى‏ خواهى؟ امام فرمود:

    نه چون آنچه نزد من است بهتر از آن است كه نزد توست. گفت: آن چيست؟ فرمود: من گرمى را با سردى و سردى را با

    گرمى وتر را با خشك و خشك را با تر مداوا مى ‏كنم و كار را به خدا وامى‏ گذارم و آنچه را كه از پيامبر اسلام صلّى اللَّه

    عليه و آله و سلّم وارد شده به كار مى‏ بندم كه فرمود:


    “بدان كه معده خانه درد است و پرهيز رأس هر دوايى است و به بدن خود آنچه را كه عادت كرده بده.”


    مرد هندى گفت: آيا طب غير از اين‏ است؟ امام فرمود: آيا گمان مى‏كنى كه من از كتب طب آموخته‏ ام؟


    گفت: آرى حضرت فرمود: نه به خدا قسم من غير از خدا از كسى ياد نگرفته‏ ام اكنون بگو كه من به طب آگاه ترم يا تو؟

    هندى گفت: من. امام فرمود: از تو مى ‏پرسم به من جواب بده. گفت بپرس.

    امام فرمود: اى مرد هندى به من بگو چرا سر انسان داراى استخوانهاى متعددى است؟گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: بگو چرا موى سر در قسمت بالا قرار گرفته؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا پيشانى از مو خالى است؟ گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا پيشانى داراى خطوط است؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا ابروها بالاى چشمها قرار گرفته؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا چشمان به شكل لوزى است؟ گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا بينى در وسط دو چشم قرار گرفته است؟ گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا سوراخهاى بينى رو به پايين است؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا لب و شارب بالاى دهان قرار گرفت؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا دندانهاى كرسى پهن و دندان نيش تيز است؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا مردها ريش دارند؟ گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا دو كف دست از مو خالى است؟ گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا ناخن و مو احساس ندارند؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا قلب مانند صنوبر است؟ گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا ريه‏ها دو قطعه ‏اند و حركت آنها در محل خود انجام مى‏ گيرد؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا كبد به شكل برآمده است؟ گفت: نم‏ی دانم.

    امام فرمود: چرا كليه به شكل لوبيا است؟ گفت: نمى ‏دانم.

    امام فرمود: چرا خميدگى زانو به پشت است؟گفت: نمى‏ دانم.

    امام فرمود: چرا كف پا از داخل منحنى است؟گفت: نمى‏ دانم.


    امام فرمود: ولى من مى ‏دانم. هندى گفت: پس پاسخ بده.


    امام فرمود: اينكه استخوانهاى سر متعدد است براى آن است كه اگر يك چيز تو خالى استخوان يك تكه داشت زود درد

    مى‏ كرد و اگر با استخوانهاى متعدد و با مفصلها باشد سردرد از آن دور مى‏ شود.


    اينكه مو در بالاى سر است براى آن است كه روغنها به مغز برسد و از اطراف آن بخار خارج شود و گرما و سرما را

    از آن دور كند.

    اينكه پيشانى از مو خالى است براى آن است كه آنجا محل ورود نور به چشمهاست.

    اينكه در پيشانى خطهايى وجود دارد براى آن است كه عرقى كه از سر به طرف چشم مى‏آيد در آنجا بماند به اندازه‏اى

    كه انسان آن را از خود دفع كند مانند نهرها كه آبها را در خود مى‏گيرند

    .
    و اينكه ابروها را بالاى چشمها قرار داده براى آن است كه نور را به اندازه لازم بفرستد. اى هندى آيا نمى‏ بينى كه وقتى

    نور شديد باشد انسان دستش را بر چشمش مى‏ گذارد تا نور به اندازه كافى بتابد؟


    و اينكه بينى را وسط دو چشم قرار داد براى آن است كه نور را به‏ دو قسمت مساوى براى دو چشم تقسيم كند

    .
    و اينكه چشم به شكل لوزى است براى آن است كه دوا را با ميل به آن بكنند تا دردش زايل شود و اگر مربع يا دايره‏ اى

    بود ميل در آن جريان نمى‏ يافت و دوا به آن نمى‏ رسيد و درد آن زايل نمى ‏شد.


    و اينكه سوراخ بينى را به طرف پايين قرار داده براى آن است كه دردهايى كه از بالا مى‏ريزد به پايين بريزد و در مقابل،

    بوها از آن بالا رود و اگر رو به بالا بود دردها از آن پايين نمى‏آمد و بوها بالا نمى‏رفت.


    و اينكه لب و شارب را بالاى دهان قرار داده براى آن است كه آنچه از دماغ مى‏ريزد به دهان نريزد تا انسان از غذا و

    آب متنفر نباشد.


    و اينكه براى مردان ريش قرار داده براى آن است كه از اينكه صورت خود را بپوشد بى‏ نياز باشد و مردان از زنان متمايز باشند.


    و اينكه دندان جلويى را تيز قرار داده تا با آن ببرد و دندان كرسى را پهن قرار داده تا با آن خورد كند و دندان ناب را بلند قرار

    داده و آن ستونى در ميانست و دندانهاى پيشين و دندانهاى كرسى را از هم جدا مى‏ كند.


    و اينكه دو كف دست را بدون مو قرار داده براى آن است كه لمس به وسيله آنها انجام مى‏ گيرد و اگر مو داشت انسان

    نمى ‏توانست به خوبى لمس كند.


    و اينكه مو و ناخن روح ندارند براى آن است كه بلند شدن آنها بد و كوتاه كردن آنها پسنديده است و اگر روح داشتند موقع

    كوتاه كردن‏ انسان احساس درد مى‏ كرد.


    و اينكه قلب مانند دانه صنوبر است براى آن است كه قلب آويخته است و سر آن نازك است تا داخل ريه باشد و از هواى

    داخل آن استفاده كند و مغز سر از حرارت آن دچار صدمه نشود.


    و اينكه ريه را به دو قطعه كرده براى آن است كه قلب در جوف آن قرار گيرد و با حركت آن استراحت كند.


    و اينكه كبد را به شكل برآمده قرار داده براى آن است كه بر معده سنگينى كند و به آن فشار آورد تا بخارهاى آن خارج شود.


    و اينكه كليه را مانند لوبيا قرار داده براى آن است كه محل ريزش منى نقطه به نقطه در آن قرار دارد و اگر دايره‏ اى يا مربع

    بود، نقطه‏ ها به هم وصل مى ‏شد و مرد از خروج آن احساس لذت نمى‏ كرد چون منى از فقرات كمر به كليه مى‏ ريزد و آن

    با قبض و بسط خود آن را به مثانه پرتاب مى‏ كند همان گونه كه تير از كمان پرتاب مى ‏شود.


    و اينكه خمى زانو را به طرف پشت قرار داده، براى آن است كه انسان به طرف جلو حركت مى‏ كند و بايد تعادل داشته باشد

    و اگر اين طور نبود در راه رفتن سقوط مى‏ كرد.


    و اينكه كف پا را منحنى قرار داده براى آن است كه اگر همه كف بر زمين واقع مى‏شد به سنگينى سنگ آسياب مى ‏شد.


    مرد هندى گفت: اين همه علوم از كجا براى تو حاصل شده است؟


    امام فرمود: آن را از پدرانم و آنها از رسول خدا و او از جبرئيل و او از خداوندى كه جسم و روح را آفريد، آموخته‏ ام.


    مرد هندى گفت: راست گفتى و من شهادت مى ‏دهم كه خدايى جز اللَّه نيست و محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پيامبر خدا

    و بنده اوست و تو دانشمندترين فرد زمان خود هستى.


    روش تندرستى در اسلام / ترجمه طب النبي وطب الصادق عليهما السلام، ص: 73-78

    موضوعات: احادیث پزشکی, حکایات  لینک ثابت
    [جمعه 1394-05-02] [ 03:47:00 ق.ظ ]

    وبالوالدین احسانا.... ...

    والدین در آیه چه کسانی هستند؟
    در تفسير عياشى در ذيل آيه” وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً …"، از سلام جعفى از امام ابى جعفر (ع)، و از ابان بن تغلب از امام

    صادق (ع) روايت آورده كه فرمودند: اين آيه شريفه در باره رسول خدا (ص) و على (ع) نازل شده (مى‏فرمايد امت اسلام

    بايد به دو پدر خود رسول خدا (ص) و على (ع) احسان كنند) 
    آن گاه گفته: نظير اين مطلب در حديث ابن جبلة آمده، و آن گاه مى‏گويد: از رسول خدا (ص) روايت شده: كه والدين مسلمانان،

    من و على هستيم.


    [توضيحى در مورد روايت نبوى (ص):” من و على والدين مسلمين هستيم"]


    مؤلف قدس سره: بحرانى در تفسير برهان بعد از نقل اين حديث مى‏گويد: اين معنا را صاحب كتاب الفائق نيز روايت كرده است .
    عياشى، اين معنا را از ابى بصير و ابى جعفر و ابى عبد اللَّه (امام صادق) (عليهم السلام) ، و ابن شهر آشوب از أبان، از ابى جعفر (ع) روايت كرده‏اند، و آنچه در اين روايات آمده جزء باطن قرآن است، به آن معنايى كه ما در بحث پيرامون محكم و متشابه در جلد سوم عربى اين كتاب براى باطن قرآن كرديم.


    آرى پدر و يا والد به معناى آن كسى است كه مبدأ بشرى وجود انسان باشد، و مسئوليت تربيت او را به عهده داشته باشد، بنا بر اين معنا، پس معلم آدمى و مربى كمالات او نيز پدر او است، و بنا بر اين مثل رسول خدا و حضرت امير المؤمنين (عليهما افضل الصلاة و السلام) از هر كس ديگرى و حتى از پدر جسمانى او سزاوارتر به اينند كه براى مؤمن پدر باشند، مؤمنى كه به وسيله آن دو بزرگوار هدايت يافته از انوار علوم و معارفشان اقتباس نمودند، زيرا پدر جسمانى به جز مبدأ بودن براى هستى او و تربيت جسم او دخالتى در هستى او ندارد، ولى پيامبر و ولى خدا جان او، و آدميت او و آخرت و معنويت او و كمالات درونى او را تربيت مى‏كنند، پس به پدر بودن سزاوارترند، و آياتى كه در قرآن سفارش والدين را به اولاد مى‏كند بر حسب باطن شامل اين دو بزرگوار نيز مى‏شود، هر چند كه به حسب ظاهر دو پدر جسمانى شمرده نمى‏شوند.


    ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 567

     

    موضوعات: نکته ای از قرآن, نیکی به والدین  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1394-05-01] [ 09:27:00 ب.ظ ]

    وبالوالدین احسانا.... ...

    والدین در آیه چه کسانی هستند؟
    در تفسير عياشى در ذيل آيه” وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً …"، از سلام جعفى از امام ابى جعفر (ع)، و از ابان بن تغلب از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمودند: اين آيه شريفه در باره رسول خدا (ص) و على (ع) نازل شده (مى‏فرمايد امت اسلام بايد به دو پدر خود رسول خدا (ص) و على (ع) احسان كنند) «2».
    آن گاه گفته: نظير اين مطلب در حديث ابن جبلة آمده، و آن گاه مى‏گويد: از رسول خدا (ص) روايت شده: كه والدين مسلمانان، من و على هستيم.
    [توضيحى در مورد روايت نبوى (ص):” من و على والدين مسلمين هستيم"]
    مؤلف قدس سره: بحرانى در تفسير برهان بعد از نقل اين حديث مى‏گويد: اين معنا را صاحب كتاب الفائق نيز روايت كرده است .
    عياشى، اين معنا را از ابى بصير و ابى جعفر و ابى عبد اللَّه (امام صادق) (عليهم السلام) ، و ابن شهر آشوب از أبان، از ابى جعفر (ع) روايت كرده‏اند، و آنچه در اين روايات آمده جزء باطن قرآن است، به آن معنايى كه ما در بحث پيرامون محكم و متشابه در جلد سوم عربى اين كتاب براى باطن قرآن كرديم.
    آرى پدر و يا والد به معناى آن كسى است كه مبدأ بشرى وجود انسان باشد، و مسئوليت تربيت او را به عهده داشته باشد، بنا بر اين معنا، پس معلم آدمى و مربى كمالات او نيز پدر او است، و بنا بر اين مثل رسول خدا و حضرت امير المؤمنين (عليهما افضل الصلاة و السلام) از هر كس ديگرى و حتى از پدر جسمانى او سزاوارتر به اينند كه براى مؤمن پدر باشند، مؤمنى كه به وسيله آن دو بزرگوار هدايت يافته از انوار علوم و معارفشان اقتباس نمودند، زيرا پدر جسمانى به جز مبدأ بودن براى هستى او و تربيت جسم او دخالتى در هستى او ندارد، ولى پيامبر و ولى خدا جان او، و آدميت او و آخرت و معنويت او و كمالات درونى او را تربيت مى‏كنند، پس به پدر بودن سزاوارترند، و آياتى كه در قرآن سفارش والدين را به اولاد مى‏كند بر حسب باطن شامل اين دو بزرگوار نيز مى‏شود، هر چند كه به حسب ظاهر دو پدر جسمانى شمرده نمى‏شوند.
    ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 567

     

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
     [ 09:27:00 ب.ظ ]

    ثواب كسى كه غم و غصه را از مؤمنى دور كند ...


    مسمع كردين روايت كرده است كه از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى ‏فرمود:

    «كسى كه غم و غصه را از دل مؤمنى بردارد خداوند همه اندوه ها و گرفتاريهاى آخرت را از او دور كند

    و او را با دلى آرام از قبر برانگيزد، و كسى كه او را اطعام كرده و گرسنگى او را چاره كند، خداوند از

    ميوه‏ هاى بهشتى به او بخوراند، و كسى كه با جرعه آبى تشنگى او را برطرف سازد، خداوند از شربتهاى

    سر به مهر بهشتى سيرابش سازد»

    پاداش نيكيها و كيفر گناهان / ترجمه ثواب الأعمال ؛ ص382

    موضوعات: روایات اهل بیت(ع), نیکی به مومنان  لینک ثابت
     [ 09:25:00 ب.ظ ]

    ثواب كسى كه نيمخورده مؤمنى را بياشامد ...



     محمد بن اسماعيل از يكى از ائمه عليهم السّلام روايت كرده است كه فرمود:


    ” كسى كه نيمخورده مؤمنى را بعنوان تبرّك بياشامد، خداوند فرشته‏ اى در ميان آن دو مى ‏آفريند كه تا روز

    قيامت براى آنان طلب آمرزش كند.”


    عبد اللَّه بن سنان از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود:


    “در نيمخورده مؤمن، شفاى هفتاد بيمارى است‏”


    پاداش نيكيها و كيفر گناهان  ؛ ص386-387

    موضوعات: روایات اهل بیت(ع)  لینک ثابت
     [ 01:17:00 ق.ظ ]