داستان بيعت شيطان و مردم با ابو بكر | ... |
سليم بن قيس هلالى مى گويد: از سلمان فارسى رضى اللَّه عنه شنيدم كه مى گفت:
“هنگامى كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ديده از جهان فرو بست و مردم كردند آنچه كردند و ابو بكر و
عمر و ابو عبيدة بن جرّاح با انصار ستيزه كردند و آنها را به دليل خويشى، كه دليل على عليه السّلام بود محكوم
نمودند. گفتند: اى گروه انصار! قريش به امر امامت از شما سزاوارترند، زيرا پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و
سلّم از قريش بود و مهاجران نيز از قريش بودند و خدا در قرآن، خود با آنها آغاز نموده و آنها را برترى بخشيده
است، و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده است: امامان از قريش باشند.
سلمان گفت: من به نزد على عليه السّلام كه مشغول غسل دادن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بود رفتم و او را
از جريان آگاه كردم و گفتم: اينك ابو بكر بر منبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم جاى گرفته است و بخدا سوگند،
خشنود نيست كه مردم با يك دست او، بيعت كنند و مردم با هر دو دست چپ و راست، با او بيعت مى كنند.
على عليه السّلام فرمود: اى سلمان! هيچ مى دانى نخستين كسى كه بر منبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با او
بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كردم: نمى دانم، جز اينكه من ديدم كه در زير سايه بان بنى ساعده هنگام مجادله
انصار نخستين كسى كه با او بيعت كرد بشير بن سعد و ابو عبيدة بن جرّاح بود و سپس عمر و بعد از او سالم.
امام عليه السّلام فرمود: من در باره اينها از تو نپرسيدم، ولى مى دانى اوّل كسى كه چون بر منبر پيامبر بالا رفت
با او بيعت كرد كه بود؟ عرض كردم: نه، ولى پيرى كهنسال را ديدم كه بر عصاى خويش تكيه زده بود و ميان دو
ديدهاش اثر سجده زيادى بود، و او نخستين كسى بود كه از پله منبر بالا رفت و مى گريست و مى گفت: ستايش خدايى
را كه مرا از دنيا نبرد تا تو را در اين جايگاه ببينم، دستت را باز كن. ابو بكر دستش را باز كرد و پيرمرد با او بيعت
نمود و سپس از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت.
على عليه السّلام فرمود: دانستى او كه بود؟ گفتم: نه، ولى از كلامش بدم آمد، زيرا گويى از مرگ پيامبر خوشحالى
مى كرد. امام عليه السّلام فرمود: او شيطان لعنه اللَّه بود. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به من خبر داد كه
شيطان و سران اصحابش نگران بودند كه پيامبر اكرم در روز غدير خم مرا به امر خداوند عزّ و جلّ، به امامت و
خلافت بر مردم و براى مردم نصب كرد و به آنها خبر داد كه من نسبت به آنها از خود آنها سزاوارترم و به آنها
فرمود تا حاضران به غائبان برسانند و همه سران و شيطانهاى ابليس گرد او آمدند و گفتند: همانا اين امّت، مرحومه
و معصومه است و نه تو و نه ما را بر آنها راهى نيست. همانا پيشوا و پناهگاه خود را پس از پيغمبرشان دانستند. در
اين هنگام بود كه شيطان لعنه اللَّه افسرده و غمگين از آن محضردور شد و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به من
خبر داد كه چون از اين جهان رخت بربندد مردم پس از مخاصمه با يك ديگر در سقيفه بنى ساعده با ابو بكر بيعت
كنند، و از آن جا به مسجد روند و نخستين كسى كه بالاى منبر من با ابو بكر بيعت كند شيطان است كه به چهره
پيرمردى عبادت كوش بدان جا بيايد و چنين و چنان بگويد، سپس از آن جا بيرون رود و شياطين و پيروان خود
را گرد آورد و باد در بينى كند و به جست و خيز پردازد و به آنها گويد: هرگز، شما گمان برديد كه مرا بر ايشان
راهى نيست، اكنون ديديد من با آنها چه كردم تا سرانجام دستور و فرمانبرى خداى عزّ و جلّ و اوامر پيامبر را وانهادند.
بهشت كافى / ترجمه روضه كافى، ص: 394-395
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1394-04-31] [ 11:27:00 ب.ظ ]
|